خلاصه کتاب:
روایتگر دختری جوان که بعد از ورشکستگی پدرش و اعتیاد اون مجبور به زندگی در پایینترین نقطه شهر میشود اما بعد از ترس و هراس از اطرافیان پدرش به همراه مادر و خواهر کوچکش به محل زندگی پدربزرگی که سالهاست آنها را طرد کرده میرود و در آن خانه رازهایی مگو فاش میشود که عاشق بودنش را دستخوش مشکلات میکند.
خلاصه کتاب:
دختری از دیار فقر و سادگی که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه. دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته... .
خلاصه کتاب:
رمانی با عاشقانههای ناب عشق از نوع ممنوعه همونطور که از اسمش پیداست در مورد دختریه که عاشق میشه،ولی این عشق از اولش نشدنی بود تا اینکه یه اتفاقهایی میفته و….
خلاصه کتاب:
در این پست خلاصی از رمان تب اماده کرده است: زندگی سه فرد را بیان می کند البرز،پارسا و صدف. دختر و پسری که در پرورشگاه زندگی کرده و بعدها مسیر زندگی شان به یکدیگر گره ی کور می خورد و پسر دیگری که به دلیل مشکلاتش با آن ها همراه می شود. زندگی ای پر از فراز و نشیب و در این میان عشقی شیرین!
[caption id="attachment_1701" align="aligncenter" width="300"] دانلود رمان سرخی لب های یار از فاطمه بامداد | نودهشتیا[/caption]
دانلود رمان سرخی لب های یار از فاطمه بامداد | نودهشتیا
مشخصات رمان سرخی لب های یار:
عنوان: سرخی لبهای یار
نویسنده: فاطمه بامداد
ژانر: عاشقانه
تعداد صفحات: 532
فرمت: PDF
مناسب برای: اندروید، کامپیوتر و آیفون
حجم فایل: کمحجم و قابل دانلود با لینک مستقیم
معرفی رمان سرخی لب های یار:
دانلود رمان سرخی لب های یار یک داستان عاشقانه جذاب است که به مشکلات اجتماعی و درونی شخصیتها پرداخته و روایتگر تغییرات زندگی یلدا و امیرصدرا است. یلدا، دختری که به دلیل چاقی و افسردگیاش سالها مورد ...
خلاصه کتاب:
دانلود رمان استیصال همه چیز بوی خون به خود گرفته بود. عطر گندیدهی قتل پس از سالها در مشام حوا بیدار شده و انگشت اتهام، سایهی عشق را خط میزد. همه چیز برایش گنگ بود، او دیوانه نبود؛ مطمئن بود که حقیقت را تنها خود میداند و بر او انگ دیوانگی چسباندهاند! میخواستند او را مجنون جلوه دهند تا از گناه خود بکاهند، اما چه کسی میدانست واقعیت چیست؟
سخن نویسنده: اگر از پایان غیر منتظره رمان شوکه شدید، حتما برای بار دوم رمان رو مطالعه تا ابهاماتتون رفع بشه.
خلاصه کتاب:
انسان بودن چیست؟ نفس کشیدن میان دیار تنگیِ نفس چه سودی دارد؟
دخترکی که میان گودال اجبار غرق شده و سودای آزادی در سرش میپروراند، چگونه قدم کج نکند و مسیر را طبق راستیِ اجبارهایش گز کند؟
آفتابی که تنها طلوعش بارش و غروبش اشک است، دستش را به دامان کدام احد بیاندازد که از سیاهی چشمانی کور، نجاتش دهد.
دخترکی که غروب میکند و باز هم تن به اجبار میدهد، سر گشته در پس جبر و دار زندگی دست به کارهایی میزند که…